روانشناسی سوگ عزیزان
همسر ۳۴ سالهی من اخیراً فوت شد. با اینکه برای روبرو شدن با حقیقت تلخ از دست دادنش آمادگی نداشتم، یاد گرفتم تا چگونه با غم خود کنار بیایم و درست مثل هر کس دیگری در این موقعیت، این راه سخت را طی کنم.
در اینجا ۱۰ نکته ذکر شده که به شما در کنار آمدن با مرگ عزیزان کمک میکند:
۱- شما عزا دارید، ساده بگیرید.
این اولین نکته برای کنار آمدن با مرگ عزیزان است. وقتی عزیزی را از دست دادید که هیچکس نمیتواند جای او را بگیرد، واقعاً زمان نمایش دادن و گرفتن مراسم تجملاتی نیست. اگر امکان دارد، مراسم را ساده برگزار کنید و اگر دوست ندارید هم، درگیر کارهای مربوط به مراسم نشوید (لااقل برای یک مدت). سعی کنید عوض اینکه به خانواده و فامیل اهمیت بدهید، مراقب خودتان باشید و به خودتان توجه کنید. این امر میتواند از افکار مربوط به برگزاری یک مراسم باشکوه و به اصطلاح آبرومند تا گریه و زاری بیش از حد بهجهت آنکه مبادا دیگران شما را ناراحت ندانند، متفاوت باشد.
۲- هر چقدر دوست دارید، گریه کنید.
بعضیها در مرگ عزیزشان، کافیست تا به فرد از دست رفته فکر کنند و اشکشان سرازیر شود و این رویه برایشان تا سالها ادامه دارد. ما حیواناتی اجتماعی هستیم که روابط محکمی را با عزیزانمان ایجاد میکنیم. وقتی هنگام مرگ عزیزی فرا میرسد، احساساتمان بسیار خدشهدار میشود. حتی اگر هزاران بار نیز از ته دل گریه کنید، بدانید که راههای زیادی برای احساس و بیان دلتنگیتان وجود دارد.
۳- سیستم حمایتگر درستی را برای همدردی در سوگ خود انتخاب کنید.
گروههای حمایتگر را میتوانید از طریق گروهها و اجتماعات متفاوت پیدا کنید. میتوانید بهطور خصوصی از یک رواندرمانگر هم کمک بگیرید. یک یا چند دوست صمیمی در این دوران به شما کمک بسیاری میکند. بستگان و فامیل نیز در تسلی خاطر نقش بسیار بااهمیتی دارند. شاید به همین دلیل است که در مراسم عزاداری، همه دوستان و آشنایان را فرا میخوانیم. بدینوسیله از دیگران طلب همدلی و همراهی میکنیم.
۴- از خاطرهها و یادآوری کنندههای پنهان آگاه باشید.
من یک ماه بعد از فوت همسرم به حیاطمان رفتم و متوجه بشکه خالی کوچکی شدم که وارونه افتاده بود. هنگامیکه آن را برگرداندم، صدها موجود جیرجیرک شکل کوچک از آن زیر پریدند و همه جا پخش شدند. این جیرجیرکها مانند همان خاطرههایی است که مخفی شدهاند و ممکن است بهطور غیرمنتظره با آنها روبرو شوید. پس برای این مواجههها آماده باشید.
۵- انتظار بیشتر شدن کارها و مسئولیتها را داشته باشید.
من مجبور شدم که سنگ توالت را عوض کنم و این پروسهی پیدا کردن یک لولهکش مناسب و تمیز کردن کل کف خانه و … دردسر بسیاری داشت.
این اتفاقها همیشه رخ میدهند، حتی اگر در بدترین مرحله از زندگیتان باشید. بهتر است برای انجام کارهایتان از دیگران کمک بگیرید.
۶- شدت اثر غم، بسیار شدید است.
احساس غم، ناامیدی و خستگی را شاید نتوان اندازه گرفت، ولی اگر مقیاسی فرضی برای آن در نظر بگیریم، غم مطمیناً از همه شدیدتر است. و غم فوت یک عزیز، در میان سایر غمها، از همه شدیدتر میباشد.
۷- از حرفهای گاهاً بیشرمانهی بقیه دلخور نشوید.
مردم گاهی متوجه نیستند. نمیدانند چکار کنند، چه بگویند، چگونه کمک کنند. نمیدانند که چه چیز شما را آرام میکند و یا برعکس داغ دلتان را تازهتر میکند. پس خیلی حرفهای آنها را که غالباً با نیت خیر هم است، به خود نگیرید.
۸- احساس گناه نکنید.
پذیرش مرگ عزیزان مستلزم آن است که احساس گناه نکنید. معمولاً بعد از از دست دادن فرد عزیزتان، خود را بهخاطر هر آنچه انجام داده یا ندادهاید، سرزنش میکنید و احساس ناراحتی میکنید. فکرهایی مثل: «من نباید آنقدر بهش برای انجام ندادن کارهای خونه غُر میزدم»، «چرا بیشتر بغلش نکردم، چرا بهش بیشتر نگفتم که دوستش دارم» و … . اکثر مردم بعد از فوت عزیزشان این فکرها به سراغشان میآید. ولی اینجور خودمقصرپنداریها به شما کمکی نخواهد کرد.
۹- خاطرات بد قدیم را مرور نکنید.
من همیشه وقتی همسرم چیزهای گران و بیخودی را برای خودش میخرید، کلی سخت میگرفتم.
حالا دیگر نگهداشتن آن احساسات بد درباره هر چیزی که آن موقع بهنظرتان مهم آمده، فایدهای ندارد. وقتی تنها باشید، دیگر هیچ چیز بدان شکل معنایی ندارد. پس بهخاطر کینههای قدیمی عصبانی نباشید. هردوی شما در آن زمان بهترین خود بودهاید.
۱۰- گذر زمان به شما کمک میکند.
آخرین نکته در پذیرش مرگ عزیزان آن است که بدانیم زمان به نفع ما است. هر خاطرهای نمیتواند باعث آن شود که شما بخواهید سرتان را بگذارید و بمیرید. زمان بهترین چیز شفابخش نیست ولی بهمرور خاطرات را کمرنگ میکند. با مرور زمان، شما از مرحله غم سخت و غیرقابل تحمل، به مرحلهی غم قابل تحمل میروید.
منبع:
Psychologytoday.com